دانلود رمان تلاطم آرامش من نیاز پاشا
دانلود رمان تلاطم آرامش من . به نام تک نقاش تابلوی هستی.
یغما مفیدی، دختر بیست و دو سالهای که سرنوشت خاصی داشته و دردها و شادیهای زیادی رو پشت سر گذاشته،
ولی باز هم امواجی از اتفآقات، زندگیش رو تحت الشعاع قرارداده و بهم میریزن، آیاکسانی هستند که بتونن یغما رو از
این امواج بزرگ و خشمگین نجات بدن؟ یا خودش جلوی این امواج میایستاده؟ چه کسی قراره این امواج رو خشمگین تر کنه؟ و یا برعکس؟!

نام رمان:تلاطم آرامش من
نویسنده: نیاز پاشا کاربر انجمن نگاه دانلود
ویراستار: .:~LiYaN~:.
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
سبک:رئالیسم
زاویهی دید:سوم شخص و اول شخص
تایید کننده رمان :Zhinous_Sh
مقدمه:
برای عشق تمنا کن ولی خار مشو
برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست مده
برای عشق گریه کن ولی به کسی مگو
برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببیند
برای عشق پیمان ببند ولی پیمان مشکن
برای عشق جان خودت را بده ولی جان کسی را مگیر
برای عشق وصال کن ولی فرار مکن
برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن
برای عشق بمیر ولی کسی را مکش
برای عشق خودت باش ولی خوب باش
قسمتی از داستان :
خوشحال از پاس کردن آخرین ترم به خانه بازگشت .شاید این شیرینی کوتاه میتوانست طعم زهر مانند آن روزهایش را تغییر دهد .
کلید را در قفل سیاه رنگ در چرخاند و وارد خانه شد .بهار بود و درختان بیدِ بزرگِ حیاط، سرسبزتر از همیشه در باد ِآرام بهاری میرقصیدند .
در را پشت سر بست و راهی در ورودی ساختمان سفید رنگ بزرگ حیاط شد .عمارتی ساده در عین حال شیک و زیبا .
روی سنگ فرش عریض و طویل حیاط که از در ورودی تا پلههای سفید رنگ کشیده شده بود قدم بر داشت.
لحظهای مکث کرد، روی نوک پا بلند شد و ریههایش را از هوای بهاری پر کرد،
با اینکه کم کم خرداد ماه رو به پایان بود اما هوا همچنان بهاری بود و دلچسب.
نگاهی به بالای سرش انداخت، ابرهای سفید رنگ تضاد خوبی با آسمان آبی درست کرده بودند،
عاشق بهار بود و آسمانش، پس از توقفی کوتاه به راه افتاد نفسی دوباره کشید و اینبار بوی
خوش یاسهای کنار سنگ فرش را وارد ریه هایش کرد. از پلههای سنگیِ سفید و نیم دایره که
جلوی عمارت را احاطه کرده بود بالا رفت و در چوبی کرم رنگ را باز کرد .