دانلود رمان ملکه یخی نوول فا
از جاش بلند شد و گفت:
-ملکه یخ باز شروع کرد…چهارتا طرف دار رو دید و دیوونه شد
با شنیدن این شش کلمه انگار که وجودم تازه میشد…اما در جواب به حرفای قبلیش گفتم:
-تو به اونا میگی ادم یا طرفدار؟…اونا حیوونن حیووو…
داد زد:
-بس کن دیگه گیسو…اگه اینا نبودن گیسو اهوازی هم وجود نداشت…اینو بفهم
-برو باباتوهم
حق اینکه به کسی توهین کنی رو نداری…اینو بفهم سرمن
داد نزن…فهمیدی؟
صدای تلفنم اومد…همیشگی…با دیدن اسمش لبخندی زدم و جواب دادم..