خلاصه :
دانلود رمان گمشدهای از یاد تو _ زندگى از اون جایى شروع شد که اون لبخند زد و لبخندش با بقیه فرق داشت. زندگى از اون جایى رنگ غم گرفت که گفتن قسمت نیست و عشق به حماقت تبدیل شد، حماقتى که شاید راه برگشتى نداره، حماقتى که براى جبرانش استقامت کوه مىخواد و دلى به بزرگى دریا…
پیشنهاد می شود
دانلود رمان یتیم خانه مرگ
دانلود رمان نفرین قرمز
دانلود رمان مبارزان عشق
مقدمه:
این روزها چشمانم را دیدهای؟
نه اگر دیده بودی بغض را میخواندی.
اصلا حالم را فهمیدی؟
میدانی با بغض نفس کشیدن یعنی چه؟
نه نمیدانی.
اینکه به اطراف چشم بدوزم تا تو را پیدا کنم را میفهمی؟
نه، اگر میفهمیدی رهایم نمیکردی.
گفتی دوستم نداری و من بغض کردم حال میگویم تو را دوست داشتم و دارم.
کمی در خاطراتت سفر کن در آن گوشهی تنهایی که فکرش را هم نمیکنی دنبالم بگرد شاید من گمشدهای باشم از یاد تو.
قسمتی از رمان :
سرم رو میون دستام گرفتم، تو این هفته بیش از حد تنش داشتم.
صدای فریاد عرشیا باعث شد چشمام از درد ببندم:
-مهسا تو دخالت نکن، وقتی مامان و بابا فرستادنش این جا یعنی براشون اهمیت نداره، وقتی واسه اونا مهم نیس واسه من مهم باشه؟! همین که گفتم یا از خونه من میره بیرون یا ازدواج کنه.
حرفاش زیادی تلخ بود.
اون قدر دردش زیاد بود که قلبم از غم سنگین شه.
دیگه تحمل حرفاش رو نداشتم.
باید میرفتم، هوا تو این خونه کم بود برای منی که داشتم از این دردا تخریب میشدم.
من بیحرمتی رو یاد نگرفته بودم.
از جام بلند شدم شنل مشکیم رو پوشیدم، شالی ازادانه روی موهای فر پریشونم انداختم.
از در اتاق زدم بیرون، نگاه هر دو به سمتم کشیده شد.
باکس دانلود