برگشتم سمتش بازم مثل همیشه اخم همیشگیش روی پیشونیش بود
ازش متنفر بودم خیلی آدم خود شیفته ای بود و منم از شانس و اقبال بدم الان باید اینجا باشم ؟
روبروی آقای دکتر رامین رمضانی ؟
اه اه
با چهره ای ساختگی گفتم وای ببخشید آقای دکتر من …
دانلود رمان دقیقه های آخر
گاهی سپیدترین روزهای زندگیات به سیاهترین روزهایت تبدیل میشود و همهی درها به رویت بسته میشود. میجنگی و دری باز شده را پیدا میکنی و وارد میشوی، غافل از اینکه این در، تو را به در بستهای میکشاند و حالا دیگر توانی برای جنگیدن نداری.
شاهین، بخواب، این کابوس نیست، این یک رویای ترسناک است، هنوز مانده که کابوس ببینی.
دختر قصمون یه روزی دزدیده میشه اونجا دیگه ازادی خونه باباشو نداره یه سری کارا باید انجام بده یه سری کارارو حق نداره انجام بده اما کی اونو دزدیده کی نجاتش میده ؟؟
ژانر:#عاشقانه_کمی طنز
پایان خوش
تانیااا
با صدای جیغ مامان دو متر پریدم هوا
ای بابا گاهی احساس میکنم مامان خونرو با میدون جنگ اشتباه گرفته.
یهو در باز شدو مامان اومد داخل
رادمان پسری پولداره که عاشق خواهر دوستش ترمه میشه اما طی اتفاقاتی ترمه ازدواج میکنه و رادمان راهی دیار غربت… فراز و نشیب های زیادی سرراهشون قرار میگیره تا دوباره …….
ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻡ …ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﯾﺎﻓﺘﻢ .. ﻭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ …ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﻡ ﻭ ﻋﺸﻘﺖ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﻭ ﻋﻄﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ
..ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻢ….
ﺍﻫﻬﻬﻬﻬﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﻌﻨﺖ ﻭ ﺻﺪ ﻟﻌﻨﺖ ﻧﺜﺎﺭﺕ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺗﻮﯼ ﺭﻭﺡ ﻣﺒﺎﺭﮐﺖ ﻫﺮﮐﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺯﻧﮓ ﺩﺍﺭ ﮐﻮﻓﺘﯽ ﺭﻭ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﮐﺮﺩﯼ…
ﺑﺎ ﮐﺮﺧﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﮔﺮﻡ ﻭ ﻧﺮﻣﻢ ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ۵ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ..ﻫﻨﻮﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ …ﺍﻭﻝ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﺣﻤﻮﻡ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﺻﺒﺤﻮﻧﻪ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺑﻌﺪﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﻢ ﻭ
این روزا زندگی عاشقانه ی دختری رو روایت می کنه، که ۷ساله درگیرِ عشق بزرگیه که هر دفعه یه جوریی ازش زخم می خوره.. تا روزی که بالاخره روی خوشِ این عشق رو می بینه، بالاخره روزهای خوب می رسه، اما این عشق زیاد دوام نداره و خیلی زود همه چیز بهم می خوره و می مونه یلدا با یک دلی شکسته و دنیا دنیا سوال……
دانلود رمان لیلی ترینم
زندگی پر از فراز و نشیبه مهم اینه که از امتحاناتی که سرنوشت برامون رقم میکنه سربلند بیرون بیایم
زندگیه دختری که وضع مالی خوبی داره و یه خانواده داره که خیلی دوسش دارن اما هر چی باشه تو زندگی هر چقدرم خوش باشی یه چیزی به نام عشقو نداشته باشی انگار هیچی نداری این دختره ما هم عاشق میشه عاشق برادر دوست صمیمیش و حالا ببینیم اینا به هم میرسن یا نه یا شایدم به هم برسن و تو زندگی سختی بکشن
خوندن این رمان خالی از لطف نیست
پایان خوش
دانلود رمان نهال زندگی من
آزاده بختیاری نویسنده رمان (هجله در خون) یک
*رمان عاشقانه که با کشیدن
مکافاتهای فراوان _دو دلداده
دست وپنجه نرم کردن با
کسانی که_ بخت آن دو را
دزدیدند_ شب عروسی آنها
وهجله بختشان را با بی رحمی
خون کردند وعروس هجله وصال را به یغما
بردند.
چه سنگدل آدمهایی که سپیدی
دنیا را به سیاهی مبدل میکنند.
اما خداست داور بی مدعا و
عادل برعالم کسی که می داند
چه کند که عالم بر روی مدار
عدل وداد بچرخد.
در زندگی باید عاشق بود*صبور
بی ریا بود وعاشقانه زندگی کرد.
وقتی به کسی دل می بندی
تمام روح وجسم تو، در گیراو می شود چه آرزوها وچه رویاهایی برای با او بودن و
سپری کردن تمام عمرت در کنار
همدم ومونست داری.
چه زیبا بود آغاز دلباختگی ای ما گذاشتن دستم در دست کسی
که برام نفس بود ،همه کس بود،بهانه هر شب وروزم بود.
چه شیرین ودل انگیز کنار هم قدم می زدیدم وبا صدای تپش
قلبم وقتی او را می دیدم بیشتر باورم می شد که من واو ما شدیم.
در ادامه ی گم شدن ارمایل اتفاقاتی میوفتد و حماسه تلاش می کند که ارمایل رو از دست
اهرمن ها نجات بدهد اما با اومدن شخص جدید داستان محوریت بیشتری سمت شخص جدید میگیرد غافل از اینکه…
جلد اول این رمان رو میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
برای کسایی که جلد اول رو نخوندن و یا اتفاقات جلد قبل رو یادشون نمیاد ، خلاصه ای از جلد یک رو قرار دادیم . بنا به
دلایلی، مجبور شدیم جلد اول رو زود تموم کنیم، به خاطر همین
خیلی از چیز هایی که اتفاق افتاد کوتاه و مختصر توضیح داده شد. تو این جلد خیلی از چیز ها معلوم میشه و اتفاقات پیچیده تری
هم میوفته …
رضا، مردیه که برای انتقام از زنی که سال ها پیش زندگیش رو نابود کرد به کشور برمی گرده و با زیرکی خودش رو وارد خانواده ی اون می کنه.
از اون طرف جانان که هوای عشق قدیمیش تو سرش افتاده سعی می کنه تا بفهمه که رضا تو این مدت کجا بود و چیکار می کرد.
جدالی که این دو نفر با هم شروع کردن اون ها رو از پرهام_ شوهر جانان_ غافل می کنه و همین باعث می شه حوادث شومی پیش بیاد!
رزی که به خاطر بیماری مادرش مجبور به دزدی کردن می شه تو این راه به تور یه شاه دزد میوفته و با هم به طور قرار دادی ازدواج میکنن، در این بین کم کم عاشق هم میشن اما یک شب سیاوش به خاطر یه سوءتفاهم در عالم مستی و سوءظن بر خلاف قولی که داده بهش…
به نام او…
بازهم گرمای شدید مردادماه…
شال نخی قهوهایرنگش رو کمی آزاد کرد تا هوا بین موهای بلند و رهاشدهاش بپیچه