دانلود دلنوشته هزار و دو شب
مقدمه :
دانلود دلنوشته هزار و دو شب _ شهرزاد قصه گو این بار مقابلم بنشین بگذار من برایت بخوانم از قصههای هزار و یک نه، اما از هزار و دو شبهای غریبانگیهایم… این بار تو همه تن گوش شو من برایت غم مینوازم…
مقدمه :
دانلود دلنوشته هزار و دو شب _ شهرزاد قصه گو این بار مقابلم بنشین بگذار من برایت بخوانم از قصههای هزار و یک نه، اما از هزار و دو شبهای غریبانگیهایم… این بار تو همه تن گوش شو من برایت غم مینوازم…
قسمتی از کتاب :
خسته
سرگردون
مات و مبهوت
از این ور به اون ور میگشت
دنبال چی؟
شاید خودِ گم کردهاش!
شاید خیالای سوختش
شاید ارزوهایی که مردم چال کردن و چند مشت خاکم روش
هوا سرد بود؛
هوای دلش رو میگم
یهو یخ زده بود!
دختر بچهی قصهی ما
حالا همه میگفتن خانوم شده
شبا ابرا رو میشمرد تا بخوابه
حالا…
درداش رو!
***
درد رو همه داشتن
اما
از درد شاهکار ساختن رو فقط یه ذهن خلاق میتونست بسازه!
از دردات بنویسی و
بسازی
دنیای بقیه رو…
تصمیم گرفت جای غصه خوردن
روی کاغذ
رج بزنه از درداش!
***
هیچ چی مثل هزار شب از غریبانگیهاش نشد
هزار که نه
هزار و یک هم نه
هزار و دو شب از غریبانگیهاش
دختری که…
ادما
کشتنش!
***
نفهمید چی شد،
به خودش اومد دید کل بچگیش رو حسرت بزرگ شدن کشیده
کشیده و کشیده
انقدر که دیگه قد کشیده.
ابرهای پشمکی دنیای خیالیش، یواش یواش از بین رفتن؛ اونقدر که یهو به خودش که اومد
دید پرت شده تو یه دنیای دیگه،
دنیایی که همهی آدما ازش دم میزدن
هیچیش شبیه دنیای خودش نبود…