دانلود رمان برادرانه
خلاصه:
دانلود رمان برادرانه روایت زندگی دو تا برادر هستش که خانوادهشون رو توی بچگی از دست دادند. برادر بزرگ تر اما هیچ وقت نمیذاره که برادر کوچیک تر کمبودی احساس کنه. تموم زندگیش رو به پای اون می ذاره تا برادرش توی
خلاصه:
دانلود رمان برادرانه روایت زندگی دو تا برادر هستش که خانوادهشون رو توی بچگی از دست دادند. برادر بزرگ تر اما هیچ وقت نمیذاره که برادر کوچیک تر کمبودی احساس کنه. تموم زندگیش رو به پای اون می ذاره تا برادرش توی
مقدمه :
دانلود دلنوشته در پس عاشقانه های پوچ _ روزی بود عاشقانه هم را میپرستیدیم. روزی بود که جز نگاه هم هیچکس را نگاه نمیکردیم،اما حال…نگاهمان دنبال هم میگردد؛ در ذهن یاد عشق خود میافتیم و لبخند میزنیم….ما در پی عاشقانههای پوچمان دنبال خاطرات کمرنگمان میگردیم.
مقدمه :
دانلود دلنوشته شاید کسی جا بماند _ در هیاهوی ذهنها شاید خاطرهای در پیچ و خمش جا بماند! در فوران احساسات و عواطف شاید دلی در مسیر راه جا بماند! در میان تمام دغدغهی ادمها شاید کسی جا بماند! و نداند! چرا جا مانده؟ برای چه جا مانده؟
خلاصه :
دانلود رمان جن ها، حاکمای دردسر ساز جنی به نام هیراد، به دستور اربابش تمام زنای روی کرهی زمین رو نابود کرده و تنها مردای جهان رو زنده نگه داشته و از اونها، به عنوان بردههایی برای حکومت به زمین استفاده میکنند. تمام کرهی زمین در حال نابودیه و از کسی کاری برنمیاد، چه چیزی میتونه جلوی هیراد رو بگیره؟!
خلاصه:
دانلود رمان انتقام دلباخته داستان دختری ست که عشق رو نمی شناسه و برنامه ی برای عاشق شدن نداره. اما نمی دونه که عشق بدون برنامه میاد و ناشناسه. دلش توسط این عشق میشکنه و زمان انتقام فرا میرسه وتوی این دنیای دیووونه کسی عاشق نمیمونه ببین ساختن چقدر سخته
خلاصه:
دانلود رمان میم مثل مادر چند لحظه به چشمان هم خیره شدند و بعد، با صدای بلندی شروع به خندیدن کردند. خندهشان که قطع شد، با لبخند خیره به صورت رنگ پریدهی او ماند و پرسید: بهتر شدی نفسم؟ نفس با لبخندی دندان نما سر تکان داد و گفت
خلاصه:
دانلود رمان در امتداد مرگ جلد دوم دستانش را میان انبوه موهای پرپشت پسرک می کشید و میان پنجه هایش بازی شان می داد. زیر لب لالایی محبوبش را زمزمه می کرد: لالالالا بخواب دنیا خسیسه واسه کمتر کسی خوب می نویسه یکی لب هاش همیشه غرق خنده
خلاصه:
دانلود رمان اسیر عشق محال همیشه، از اینکه مدام از اون خانه، به این خانه نقل مکان می کنیم بیزار و متنفرم پدر و مادرم هم مثل اینکه زیادم از این کار بدشون نمیاد ، که هر چند ماه به یک خانه دیگه ای نقل مکان می کردن با اینکه امکان خرید یه خانه خوب و شیک را داشتیم اما مادرم این کار را نوعی تفریح می دانست و دوست داره هی خودشو به زحمت بندازه و از اون مکان به این
خلاصه:
دانلود رمان به یادم آور رمانی پلیسی و سرشار از طنز داستان در مورد دختری به نام بهارهست. شیطون و پر سر و زبون. با استعداد در زمینه برنامه نویسی و کد نویسی. سرگرد آرمان امیریان به عنوان محافظ بهاره وارد زندگیش میشه. چند وقت بعد اتفاقی برای بهاره میافته که باعث میشه زندگیش تغییر کنه.
خلاصه:
دانلود رمان راهی نفس گیر رمانی عاشقانه و غمیگن پر از ماجراهای زیبا و دوست داشتنی چون برخلاف تصور شخصیت رمان که سرنوشت خودشو پیش بینی کرده بود ولی تقدیر زندگی اونو برای همیشه تغییر میده… امیدوارم خوشتون بیاداسم-یگانه-فامیلی مکث کردم به سقف خیره شدم دوباره پرسید مجبوری گفتم-موحد-چندسالته-بیست سه صدای پوزخندشو شنیدم-حس نمیکنی
جناب سروان-سرگرد-همون سرگرد حوصله نصیحت ندارم که گوشم
بدجور پـــر-وقتی شاکی رضایت نداد میفهمی این نصیحت چیه که گوشات
پره ازروی صندلی بلندشدم خم شدم روی میزمامورکمی عقب رفت
یعنی چی جناب سروان…اکه جناب سرگرد-یعنی اینکه شاکی نمیخواد
ازاد بشی-تورو به روح امواتت راضیش کن نون یه خانواده به من وصل-با کیف قابی
-اون شغل دومم خندید-جدی پس شغل اولت حتما ماشین دزدیه-نه دیگه جناب سرو.
.سرگرداینقدر پیشرفت نکردم اون کار پدربزرگ خدا بیامرزم بود خندش عمیق شد
از پشت میز کنار اومد درباز کرد-سربازاحمدی به اون خانوم اقا بگو بیان احمدی احترام گذاشت
رفت منم ولو شدم روی صندلی عجبا من خیلی فرض بودم اما نمیدونم این
پسر جلغوز بیشعور چطور تونست منه که به میگ میگ معروفم بگیره دراتاق باز شد
اول احمدی بعد همون دختر تیتیش مامانی اون پسر نفهم داخل اومدن دختر با دیدنم اخم کرد
جلوتر اومد-بخاطر تو دختر دهاتی تموم تنم زخم شده ایییش ننم اینا حیف کارم
پیشت گیره رضایت بدی از این در بریم بیرون یه دختر دهاتی بهت نشون بدم
که کیف کنی سروان نه نه سرگرد کیه اصلاهرکی برگه ی رضایتو جلودختره گرفت
-رضایت میدید دختر نگاهی حقارت آمیز بهم انداخت به پسر نگاه کرد-عزیزم بنظرت
چیکار کنم پسره به برگه نیم نگاهی انداختو با پوزخند زیر چشی منو نگاه کرد
امضا کن ته دلم از این پسره متنفر بودم اگه این نبودالان منم کارمو کرده بودم
اما الان ازش ممنون بودم منو جلواین دختر ضایع نکرد بلند شدم با اکراه گفتم
ممنون پسر پوزخندش پررنگ شد-واسه این کارا بچه ای هنوز بهتر تو این جامعه
دنبال کار باشی نه مفت خوری اجازه اینکه جواب توپی بهش بدم نداد
از اتاق رفتن بیرون تموم وجودمو نفرت گرفت بد حرفی بهم زد برگشتم سمت مامور
خدافظ-خانوم موحد برگشتم -بفرمایید جلواومد-بهتر دیگه انجام ندی
اینکارو بیا بجز اون پسر الاغ مامور دولتم قشنگ قهوه ایم کرد سرمو تکون دادم
باشه گفتم اومدم بیرون چشمم خورد به پسر که داشت سوارماشین
میشدبانفرت ذول زدم بهشو ته دلم گفتم-الهی چرخ ماشینت پنجر بشه ب حق بیژنه تک چرخ باز
ماشینوروشن کرد هنوزدورنشده بودچرخ ماشینش ترکیدچشام گشادشدشدید
یعنی اینقدرنفرینم سریع گرفت؟ خداجون نوکرتم نمیشه بقیه چیزایی هم که میخوام بهم بدی
پسر پیاده شدباعصبانیت کوبید به چرخ کلافه به اطراف نگاه کردتاچشش افتاد
روی من اخم کردیاحسن فهمید من نفرینش کردم خودمو نباختمو پشت
چشمی نازک کردم راه افتادم سمت خونه که کیلومتر باهاش فاصله داشتم
ای تو روحت یگی لایقل یکم پایین تر تور پهن میکردی تا مجبور نشی