دانلود دلنوشته ممنوعه
مقدمه :
دانلود دلنوشته ممنوعه _ از همان روزی که آدمی میوهی ممنوعهای را برای حوٓایی چید، همه چیز هستی ممنوعه شد!
قسمتی از کتاب :
روبهروی آینه ایستادم، نگاهی به تمام چهرهام کردم
چقدر فرق کرده بودم!
بیهیچ آرایشی، بیهیچ رنگ و رویی
یادم آمد برایم زیبایی
ممنوعه بود.
***
پر از بغضم، پر از حرف، پر از درد، پر از غم،
خواستم به کسی بگویم، کسی را پیدا نکردم!
خواستم فریاد بزنم، فریادی که گوش زمین و زمان را
کَر کند، فریادی که تمامم را خالی کند،
دهان باز کردم ولی نتوانستم
نتوانستم
چون من دختر بودم
فریاد برایم ممنوعه بود.